PDF نسخه کامل و بدون سانسور رمان گیلدا طبیب کوچک از مریم محمدی تبار ژانر عاشقانه-اربابی و ص ...
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رمان
PDF نسخه کامل رمان :گیلدا طبیب کوچک
نویسنده :مریم محمدی تبار
قابل اجرا در گوشی اندروید و ایفون و کامپیوتر با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
ژانر:عاشقانه؛اربابی و ص . دار
تعداد صفحه:830
موضوع
داستان درمورد یه روستاست، یه روستای سر سبز در ناحیه شمال که دست تقدیر خانواده گیلدا رو میکشونه تو روستا و یه سری اتفاق ها میوفته که آب روستا مسموم میشه و تمام تقصیر ها میوفته گردن خانواده گیلدا… بماند که چجوری پدر و مادرش رو به بدترین نحوه از دست میده مردم روستا دنبال گیلدا هستن که اون فرار میکنه و پناه میبره به جنگل… با تمام سختی ها تو سن هشت سالگی یتیم میشه و حالا از اون جریان هفت سال میگذره..
خلاصه
دستمال روی زخمم رو برداشتم و یه گاز تمیز روی زخمم گذاشتم و دکمه های پیراهنم رو بستم، تفنگم رو زدم پشت کمرم و دستور دادم حرکت کنن، حشمتی وسایل کمک های اولیه رو داخل سینی گذاشت و از رو صندلی برداشت و داد دست سر خدمتکار، سوار شد و در رو بست، حشمتی: درد ندارین؟ -نه. سویت چی شد؟ حشمتی: همون جوری که میخواستید آماده است. با ایستادن
ماشین پیاده شدم و رو به روی کیارش قرار گرفتم، کیارش: سلام. _خب تصمیمت چیه؟ کیارش: تو باید الان مرده باشی. _ (پوزخند) من اون حرکتت رو یه نوازش میدونم خانواده ها آماده هستن؟ کیارش: آره. -نیاز نیست که بخوام برم تک تک ببینمشون، دو نفری که میگم بیار، با خشمی که به زور داشت کنترلش میکرد یه قدم اومد جلو و گفت: نام ببر. _کژال و آهو. با صدای تحلیل رفته لب زد: چی..؟
_دو نفری که گفتم رو وقت داری تا دو روز دیگه سر ساعت ۴ صبح بفرستی، ثانیه ای کم و زیاد بشه دیگه قطره ای آب به این روستا نمیدم. عقب گرد کردم و ادامه دادم: حرکت های نادرستی نکن، اگر هم حرکتی که نباید کردی (از گوشه چشم نگاهش کردم و ادامه دادم) حضوری بهت نشون میدم. قیافه اش خیلی دیدنی بود من با این حرکتم پام رو روی گلـوش گذاشتم و یه فشـار سطحی داده بودم تا حساب کار دستش بیاد…
-
گالری تصاویر :