PDF نسخه کامل رمان از یادم مبر نویسنده آیلار سبحانی ژانر رمان: عاشقانه، روانشناختی، خانوادگی
رمان از یادم مبر
نویسنده ایلار سبحانی با لینک مستقیم
ژانر رمان: عاشقانه، روانشناختی، خانوادگی
تعداد صفحات: 959
دانلود آسان رمان ازیادم مبر با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری
خلاصه رمان:
نهال، دختری ۲۸ ساله، تنها در خانهای کوچک زندگی میکند و صاحب یک کتابفروشی دنج و دوستداشتنی است. اما گذشتهای که پشت سر گذاشته، هنوز رهایش نکرده و روی آیندهاش سایه انداخته. اختلالی که با آن درگیر است، روی تصمیمهایش تأثیر میگذارد و او را از هر نزدیکی مردد میکند …
قسمتی از رمان از یادم مبر
همانطور که خیره به رود بودم تهمتن دستان کیکیاش را به شلوارش مالید تا خرده کیکهای چسبیده به دستش به پایین بریزد و تمیزش کند. دلم نمیخواست این لحظهی شیرین را اینجوری تمام کنم. -تهمتن؟ با شنیدن صدایم خیره به من شد: بله خاله؟ آهی کشیدم و سرش را نوازش کردم. -من امروز آخرین روزی بود که اینجا بودم فردا برمیگردم شهر به خونم. ابروهایش بالا پرید با پشت استینش لبهایش را پاک کرد: ما هم باید امشب برگردیم، بابا و مامانم فردا باید برن سرکار. این بار من متعجب شدم: مگه شما اینجا زندگی نمیکنید؟ خندید و با گفتن آدرس حدودی خانهشان، متوجه شدم که تقریبا نزدیک مغازه من
بود خانهشان. لبخند عمیقی زدم: پس میتونم ببینمت چون خونتون نزدیک مغازهی منه. متعجب پرسید: مگه تو مغازه داری خاله؟ سری تکان دادم و با خنده لپش را کشیدم: آره عزیزم یک کتابفروشی کوچیک دارم. چشمهایش برق زد: وای کتابفروشی، من عاشق کتاب داستانم خاله. خرده کیکهای روی شلوارش را با دست تکاندم. -پس آدرس مغازم رو برات مینویسم و با پدر یا مادرت بیا برات یه جایزه خوب کنار میذارم. ذوق زده صدایش را بالا برد: ایول خاله عاليه حتما میام. از داخل کیف کمریم کاغذ کوچکی در آوردم و با خودکار آدرس مغازهام را برایش نوشتم: بگیر، گمش نکنی. سرش را به چپ و راست تکان داد: نه نه تو
جیبم گذاشتمش. همانطور که ظرف خالی را جمع میکردم و داخل ساک میگذاشتم خوبهای زمزمه کردم. او بیقرار و هیجان زده بلند شد و به لبهی رودخانه رفت. -میگم خاله تا حالا دوست داشتی توی درخت زندگی کنی؟ از سوالی که کرد متعجب شدم. -توی درخت؟ برای چی همچین فکری کردی؟ به آرامی گفت: همیشه دوست داشتم توی درخت زندگی کنم فکر کن هر روز از شاخههای درخت آویزون بشی، همه چیز از بالا نگاه کنی و وقتی شب میشه زیر نور ماه روی درختها بخوابی. برایم سوال بود که ایده زندگی در درخت چگونه به ذهن کوچکش راه یافت. -از کجا به این ایده رسیدی؟ مظلوم نگاهم کرد: کارتون تارزان رو خیلی دوست دارم خاله …
تعداد مشاهده: 36 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 959
حجم فایل:5,457 کیلوبایت